سرزمینِ سوختهِ مصر

 

 

 

 

پنجشنبه روز مراسم تدفین در مصر بود.غالب دست اند کاران سیاسی بین المللی ، بدرستی اعمال خشونت بیرحمانه علیه طرفداران مورسی را محکوم کردند .لیکن باستثنای خانم کاترین آشتون ، نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، خشونتی را که در  همان یک روز گذشته شاهد آن بودیم ، نادیده گرفتند .دستجات مختلف طرفداران مورسی در واکنش تلافی جویانه نسبت به حمله به تظاهر کنندگان ، کشور را به آتش کشیدند. برای فهمیدن دامنه تخریبی که آنان بجا گذاشتند ، به فهرستی از هدف های مورد حمله اشاره می کنیم :

شش پاسگاه پلیس در مینیا و یک ایستگاه پلیس در فایوم به آتش کشیده شد.خانه و اموال مسیحیان قبطی که ده در صداز جمعیت مصر را تشکیل می دهند ، در  ۹ فرمانداری در مصر مورد حمله قرار گرفت که شدید ترین حمله به به آنان در تاریخ معاصر می باشد.

چهل کلیسا مورد حمله قرار گرفت و نوزده کلیسا با خاک یکسان گردید. پاره ای از گزارش ها خبر از حمله به شصت کلیسا را داده است.چندین مدرسه ، یک یتیم خانه و مغازه ها و دارايي آنان در مینیا و لوکسور و قنا به طعمه آتش سپرده شده است. خانه های قبطی ها نیز از حمله در امان نماند. از میزان تلفات جانی و تعداد زخمی ها هنوز اطلاع روشنی وجود ندارد.آنها همچنین یک شهروند قبطی را به پشت تراکتور بستند و در خیابان ها روی زمین کشیدند تا آنکه به هلاکت رسید.

وهمه اینها درست دریک روز انجام گرفت.

اخوان المسلمین مدعی است که آنان در حمله به مراکز مذهبی و اموال و خانه های قبطی دست نداشته اند. ولی شواهد موجود عکس این ادعا را نشان می دهد. نخست اینکه جمعیتی که این حملات را انجام می دادند ، همگی شعار های طرفداری از مورسی را سر می دادند ، و تعدادی از آنان اعضای سلفی ها و جماعت اسلامی و دیگر گروه های جهادی بودند و هیچ نشانه ای دال بر غیر اخوان المسلمی بودن آنان وجود ندارد. این نیرو های اسلامی علنا حمایت خود از اخوان المسلمین را اعلام کرده اند. دوم اینکه چهره های شناخته شده اخوان المسلمین ،در رابطه با مخمصه ای که درگیر آن هستند ،   آشکار را مسیحیان را مورد ملامت قرار داده ودر چند هفته گذشته بطور منظم به تحریک خشونت علیه آنان دامن زده اند.شهروندان قبطی ساکن در چندین محله در مصر علیا ،‌اکنون در وضعیت وحشت وترس بسر می برند.برا ساس اطلاعاتی که بدست من رسیده است ،بسیاری از خانواده ای قبطی اکنون از پا گذاشتن به خیابان وحشت دارند. این حملات از سوم ژوییه ببعد که مورسی  از ریاست جمهوری بر کنار گردید ، آغاز شده است. همه این حملات نشان دهنده یک نقشه انتقام رهبری شده از طرف اخوان المسلمین است.این حملات ضد قبطی ها ، ضمن اینکه توجیه کننده حملات نیروهای بیرحمانه نیروهای امنیتی علیه طرفدران مورسی نمی تواند باشد ،لیکن تصویری را که اسلامیست ها از خود اراٰئه میدهند که آنان یک جنبش اسلامی غیر خشونت آمیزی هستند وبه شیوه مسالمت آمیزی به اعتراض مقاومت پرداخته اند را زیر سوال می برد. آنچه که پژوهشگران ازآن بعنوان سرزمین سوخته نام می برند که یک نیروی شکست خورده در حال عقب نشینی همه چیزی را به آتش می کشد که بدست دشمن نیفتد ، دقیقا همان روشی است که طرفداران مورسی در همین چهارشنبه  در مصربه آن مبادرت ورزیده اند.آنان جاده ها را مسدود کرده ، راه آهن ها را اشغال و اماکن عمومی را به آتش کشیده اند و بسیاری از مصری از حملات تلافی جویانه  اخوان المسلمین  در هراسند.در بخش هایی از مصر برای جلوگیری از حمله به اماکن عمومی و اموال مردم توسط اخوان المسلمین، گروه های نگهبان بوجود آمده است.

این همان تکرار سناریوی سرزمین سوخته است که در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۱ که شهروندان در آن هنگام برای حفاظت از خود در اماکن عمومی از خشونت فزاینده بوجود آوردند.با اینهمه، رسانه های عمده غرب ، از دامنه وسیع خرابی هایی که اسلامی ها در سرتاسر کشور  و در خارج از میدا ن ربعا بوجود آوردند، بندرت نام بردند.ترس و وحشتی  که در ۵۰ روز گذشته ، یعنی بعد از برکناری مورسی بر شهروندان حاکم بوده ، یکی از دلایلی است که به درخواست اخوان المسلمین از غیر حامیان  مورسی  برای ریختن به خیابان برای پشتیبانی از آن ها پاسخ مثبتی داده نشد.همین حالا نیز ، واکنش های تلافی جویانه خشونت آمیز از طرف حامیان مورسی در سرتاسر کشور ادامه دارد.

 بنابراین ، این وضعیت مارا به کجا میبرد؟بازیگران غرب در دوره ای که در پیش است ، نقش مهمی ایفاء خواهند کرد.ناتوانی قدرت های غربی در فهمیدن اینکه اکثریت شهروندان ، اخوان المسلمین را  بعنوان عامل خشونت می بینند و نه فقط قربانی خشونت ، ممکن است که آنان را به اتخاذ سیاست های خارجی خطا آمیز وبد فرجامی سوق دهد. در مورد اخوان المسلمین ، به چند سناریو می توان اندیشید:

نخست اینکه اخوان المسلمین ممکن است که  از طریق رابطه خود با  شبکه های حرکت های اسلامی ، به سیاست سرزمین سوخته ادامه دهد.

سناریوی دیگر اینست که همانند سال ۱۹۵۴ بر اثر در گیری پرزیدنت ناصر با اخوان المسلمین که موجب  سرکوب و تضعیف آنان گردید ، زیر زمینی شده و بخشی از اعضای آن به خارج روند. این می تواند در مورد رهبران فعلی آنان صادق باشد.

همچنین ممکن است که اخوان المسلمین ، فعالیت های سیاسی خود را بطرف احزاب سیاسی اسلامی دیگر ، نظیر حزب نور سلفی معطوف سازند و یا بخش دیگری از آنها صرفا به تبلیغ دین و ایمان از طریق مساجدو نهادهای اسلامی  روی آورند.این امر ممکن است در مورد افراد معمولی که پیوند ایدوءولوژیک با سلفی ها دارند و نه رابطه تشکیلاتی با آنان ، صدق بکند.

سناریوی دیگر اینکه که اخوان المسلمین نقش یک  اوپوزیسیون را برعهده گرفته و در خارج از کشور ، اقدام به تاسیس دفاتر سیاسی بکند.با توجه باینکه دفتر بین المللی اخوان المسلمین در در خارج از کشور قرار دارد و نقش سازماندهی استراتژیک در این مورد را ایفاء می کند ، می تواند گزینه قابل دوامی باشد.اینکه نقش یک اوپوزیسیون در خارج از کشور تا چه حدی ممکن است که موثر باشد ، تا حد زیادی  بستگی باین خواهد داشت که کشورهای غربی ، تا چه میزانی آنان را مورد تایید قرار خواهند داد.

سناریوی مطلوب این خواهد بود که اخوان المسلمین ، تعریف مجددی از خود کرده و نسل سیاسی جوان و هوشمند آن رهبری حرکت را بدست گرفته و  معاددله قدرت در درون آنرا دگرگون ساخته و به بازیگر سیاسی فعالی تبدیل گردد.از درجه پیوند آنان با هواداران ساده ، اطلاع روشنی در دست نیست و در جه موفقیت آنان باین امر بستگی باین خواهد داشت.

در میان این تراژدی ایکه مصر از سر میگذراند، ممکن است که وضعیت فعلی راه را برای گشودن امکان اصلاحات در درونی در اخوان المسلمین را فراهم سازد .سر انجام اینکه فقط نیروهای داخلی نیستند که بر وقوق حوادث بعدی اثر خواهند گذاشت.بدترین سناریو برای کشور و جنبش ، بن بست خشونت آمیز جاری است.واقعیت اینکه کشور های غربی تمایل کمتری برای محکوم کردن سیاست سرزمین سوخته  اسلامی ها از خود نشان داده اند ، در انظار بسیاری از شهروندان بمعنی حمایت آنان از دعوی بازگشت بقدرت تلقی شده است.این امر میتواند هم به اخوان المسلمین وهم به کشور لطمه وارد سازد و به شکاف هرچه بیشتر شهروندان مصری با غرب دامن بزند.

 

Mariz Tardos

15 August 2013-

برگرفته شده ازOpen Democracy

م.تاردوس ، نویسنده کتاب: اخوان المسلمین در مصر معاصر ، و مقالات متعدد دراین زمینه بوده و در دانشگاه اکستر انگلیس به تدریس و تحقیق می پردازد.